از اشیای زرین و سیمین منسوب به لرستان که بسیار کمیاب هستندمیتوان ازیک پیشانیبند زرین که به صورت لوحهای نازک و منقوش به نقش حیوانات و یکجفت گوشواره زرین با نقش غزال که بسیار مورد علاقه برنزکاران بوده و درزمره اشیای خریداری شده توسط موزه ایران باستان بوده است، نام برد....
از مناطق کردستان، گیلان(املش، عمارلو،جوبن،اصطلخ جان) مازندران(ساری وکلاردشت) و لرستان آثار زرین و سیمینی به صورت اتفاقی و حفاری غیرمجاز بهدست آمده که نمونههایی از آن ها مربوط به دورههای فرهنگی مختلف در ایننمایشگاه در معرض دید علاقمندان قرار گرفته است.
از ناحیه کردستان اشیایی مانند مدالها زیورآلاتی چون دستبندهایی با سرحیوانات، گوشواره، آویزهایی به شکل انار ومجسمههای کوچک به شکل گاو ازجنس طلا و نقره به دست آمده است.
از اشیای زرین و سیمین منسوب به لرستان که بسیار کمیاب هستندمیتوان ازیک پیشانیبند زرین که به صورت لوحهای نازک و منقوش به نقش حیوانات و یکجفت گوشواره زرین با نقش غزال که بسیار مورد علاقه برنزکاران بوده و درزمره اشیای خریداری شده توسط موزه ایران باستان بوده است، نام برد.
اشیای سیمین منسوب به این ناحیه که در نمایشگاه عرضه شده شامل یک ورقه نازکمنقوش به نقش حیوانات و یک پیکره حیوان بالدار است. موضوعات روی قطعاتتزیینی منسوب به این ناحیه نمایانگر تاثیر هنر لرستان در دورههای بعدی ازجمله هنر هخامنشیان است.
- عهد هخامنشیان
پارسها- که ایرانی بودند و از سده نهم قبل از میلاد نام و نشان آنهادر کتیبههای آشوری آمده است- نخست، تابع آشور بودند و سپس، اطاعت مادهارا پذیرفتند. آنان در حدود سال ۷۰۰ ق.م، حکومت منطقهای خود را به زعامتهخامنش در پارس آغاز کردند. چاایش پیش، (۷۳۰ ق.م)؛ کمبوجیه اول؛ کوروش اولو چاایش پیش دوم پادشاهان دوره اول سلسله هخامنشی هستند.
پس از دو شاخه شدن آنها شاخه اصلی که در انزان (شوش) و عیلام پادشاهی خود را ادامهدادند عبارتند از: کوروش دوم، کمبوجیه دوم، کوروش سوم(بزرگ) و کمبوجیهسوم. جز اینها شاخه فرعی که در پارس حکمرانی خود را ادامه دادند، عبارتنداز: آریا رامنه (۶۴۰-۵۹۰ ق.م)، آرشام، ویشتاسپ و داریوش اول.
کوروش سوم یا کوروش بزرگ- که از او در اسناد و مدارک باستانی و تاریخیو دینی اقوام و ملل مختلف جهان، به بزرگی و نیکی یاد شده است- پس از قیامبر ضد مادها و فتح همدان (پایتخت آنها) در سال ۵۵۰ ق.م به پیشروی درسراسر منطقه آسیای غربی ادامه داد.
او مرزهای پادشاهی خود را تا مصر ومدیترانه از مغرب، رود سند از مشرق، رود سیحون (سیردریا) از شمال، و خلیجفارس و دریای هند از جنوب امتداد داد. بابل در سال ۵۳۸ ق.م فتح شد ویهودیان به اسارت درآمده در دوره بختالنصر، آزادی خود را بازیافتند و بهموطن خود بازگشتند و معابدشان را از نو بنا کردند.
به همین دلیل است که کوروش در کتاب مقدس، به نیکی یاد شده است. امپراتوری وسیعی که کوروش بر آنفرمانروایی داشت. به تایید مورخان، بر پایه تساهل و تسامح و احترام به آداب و رسوم و اعتقادهای مردم مغلوب استوار بود. نزد کوروش ، "ملل متنوعه" از رفاه و آرامش و عزت و احترام کامل بهرهمند بودند.
در پایان سلطنت کوروش، بار دیگر اقوام ماساژتها (بخشی از سکاها) درآسیای مرکزی دست به فتنه و آشوب زدند. در سال ۵۲۹ق.م، فرمانروای ایران که برای سرکوب آنان و برقراری آرامش در منطقه، بدان سوی لشکر کشیده بود، به قتل رسید. جسد او را به پارس آوردند و در پاسارگاد(مشهد مرغاب) به خاکسپردند.
پس از کوروش، پسرش کمبوجیه و پس از او بردیا- که او را برادر دروغینک مبوجیه نامیدهاند- زمام امور را در دست گرفت. اما شاخه دیگر هخامنشیان به سرکردگی داریوش اول قیام کردند و پیروز شدند و داریوش بر تخت سلطنت نشست(۵۲۲ ق.م). این فرمانروای مقتدر توانست در مدت دو سال، با بیست جنگ وشورش و قیام مقابله کند و امپراتوری بزرگ کوروش را از نو بر پا دارد. به دستور او، از رود سند تا دریای پارس و از آن جا تا بحر احمر را دریانوردان ایرانی مساحی کردند و برای نخستین بار در تاریخ، دریای مدیترانه با حفرکانال داریوش(ترعه سوئز)، به دریاهای ایرانی متصل شد.
با برقراری نظم حکومتی در آسیای مرکزی، از طریق قفقاز و آسیای صغیر- که پیش از آن با حمله کوروش کبیر، فتح شده بود- قشون ایران خود را به بالکان رسانید. در سال ۴۹۸ق.م، سپاهیان داریوش از تنگه هلسپنت به دیگر اماکن یونان رسیدند. با برپایی دوجنگ در سالامیر(۴۹۷ق.م) و مارسیاس (۴۹۷ق.م(،یونان شکست خورد و اسیران زیادی به شوش منتقل شدند.
داریوش هم مثل کوروش کبیر اهل تساهل و مدارا بود و در کشورداری و ایجادتشکیلات حکومتی و اقتصادی، در سراسر امپراتوری گسترده خود، روشهای تازهای به کار برد. داریوش، شهر تاریخی شوش را پایتخت امپراتوری خوداعلام کرد و با برپایی بناهای عظیم و زیبا و هنرمندانه در آن جا و همچنین،در خاستگاه نخستین پارسها، یعنی در تخت جمشید، عظمت سیاسی و حکومتی روزگار خود را نمایاند.
داریوش در سال ۴۸۴ق.م، چشم از جهان فرو بست و پسرش خشایارشا بر مسندقدرت نشست. او پس از فرو نشاندن فتنه مصر و تسخیر مجدد بابل در سال۴۸۱ق.م، به یونان لشکر کشید و در چند نبرد تاریخی، گاهی پیروز و گاهی مغلوب شد. سرانجام، در بهار ۴۷۹ق.م، در جنگ پلاته شکست خورد.
در تابستان سال ۴۶۵ ق.م، در پی دسیسه درباریان، او و پسر ارشدش، داریوش کشته شدند وپسر دیگرش اردشیر- که به درازدست شهرت دارد- تخت و تاج پدر را تصاحب کرد وتا سال ۴۲۴ق.م، بر مسند قدرت باقی ماند. پس از او، خشاریارشای دوم پسرشفقط ۴۵ روز پادشاهی کرد. تا دوره پادشاهی داریوش دوم (۴۲۴-۴۰۴ق.م) واردشیر دوم (۴۰۴-۳۵۸ق.م) و پسر او اردشیر سوم (۳۵۸-۳۳۶ق.م) پادشاهی کرد.
پس از او، در زمانی که در داخل امپراتوری گسستهای سیاسی و معنوی پدیدآمده بود و عیش و عشرت و خوشگذرانی جای شمشیرزنی و دلاوری را گرفته بود،داریوش سوم در سال ۳۳۶ق.م، بر اریکه قدرت نشست و در دوره پادشاهی او بلندآوازهترین سلسلههای پادشاهی ایران باستان منقرض شد.
در دوره هخامنشیان، در سراسر قلمرو حکومتی، با حفظ پارهفرهنگها وآداب و رسوم منطقهای و حفظ احترام "ملل متنوعه" ، انسجام اجتماعی و هویتایرانی اندک اندک شکل گرفت. تشکیلات حکومتی و ساتراپها، امور لشکری ونظامی، مساله مالیاتها و ضرب سکه و کاربرد جهانی آن، امنیت امور قضایی وفرونشاندن شورشها(از آن میان شورش بردیای دروغین) حاکی از آن است کهسازمان حکومتی دارای نظام متشنجی بود. اعتقاد به اهورا مزدای واحد، کهخالق زمین و آسمان بود، رونق یافت.
علوم و فرهنگ و صنایع دستبافت ودستساخت و هنر و معماری رشد زیادی کرد. هنوز هم آثار آن عصر درخشان درتخت جمشید و پاسارگاد و نقش رجب و نقش رستم برجای مانده است.کتیبههایبازمانده از آن روزگار حاکی از زبان و نوشتار مردم آن زمان است. خط میخیکه اقتباس شده از خط بابلی است، به صورتی زیباتر و با حذف پارهای علاماتاضافی در سنگنوشتهها و الواح گوناگون، مبین حیات اجتماعی و هویت فرهنگیساکنان ایران زمین در سدههای میانی هزاره یکم قبل از میلاد است.
- کتیبهنگاری در ایران باستان
۱)کلیات: سنت کتیبهنگاری در ایران پیش از اسلام محدودهای گستردهدارد و مطابق روش معمول زبانشناسی تاریخی این محدوده تاریخی به دورهباستان و میانه تقسیم شده است. دوره باستانی محدوده زمانی پادشاهیهخامنشیان و دوره میانه عمدتا دوره اشکانیان و ساسانیان را در برمیگیرد،هر چند سنت نگارش کتیبه به خطهای میانه تا قرنهای چهارم و گاه بعدتر نیزدر میان ایرانیان رواج داشته است. از دوره پیش از هخامنشیان نیزکتیبههایی به خطهای غیرایرانی مانند سومری، ایلامی و میخی بینالنهرینیو کتیبههای اورارتو و حتی اخیرا کتیبههایی در جنوب خراسان (=لاخمزار،بیرجند) به دست آمده است که برخی وجود خط تصویری را در آن ها نیز احتمالمیدهند(مقالات پژوهشی، ص۲۹-۱۹). اما در این جا بیشتر نظر بر کتیبههایایرانی و به خطهای رایج در ایران است و بنابراین دو دوره باستان و میانهبه تفکیک موردبحث قرار میگیرد(برای کتیبههای اورارتو و هوریتلوکوک،۱۹۹۷،ص۵۱)
۲)کتیبههای هخامنشی: به سبب حکومت کوتاه مادها از خط و زبان آنانآگاهی روشنی در دست نیست. آنچه یقین است این که زبان مادها یکی اززبانهای شاخه شمالی گروه غربی زبانهای ایران است که میتوان شماری ازواژههای آن را بازسازی کرد. در کتیبههای فارسی باستان واژههایی مانند ؟شاه، ؟ راست، حقیقی؟ بزرگ و ... مادی هستند(لوکوک۱۹۹۷، ص۴۹-۴۷)
زبانها و خطهایی که در دوره هخامنشیان در امپراتوری آنان کاربردداشته و بر کتیبهها، فلزنوشتهها، سکهها، گلنوشتهها، سفالینهها و... حک شدهاند به جز خط میخی فارسی باستان عبارتند از:
آرامی زبان آرامی، زبان یکی از اقوام سامینژاد است که خود را بنیآدممینامیدهاند و تیرهای از آن ها در حدود هزاره سوم پیش از میلاد از شبهجزیره عربستان به سوریه و عراق مهاجرت کردهاند. سامیها نام آرام را بهسرزمین لبنان و سوریه و عراق اطلاق میکردهاند و در تورات از کشور آرامسرزمینهایی اراده شده که در شمال شرقی فلسطین قرار داشته است و از سویباختر از دجله امتداد یافته به دریای مدیترانه میرسیده و از شمال بهسلسله کوههای توروس ممتد بوده است. زبان آرامی با زبان فنیقی و عبری،شاخه غربی زبانهای سامی را تشکیل میدهد(برای آگاهی بیشتر دربارهشاخههای آرامی و تاریخچهآن ؟)
هنگامی که کوروش بزرگ در سال ۵۳۹ پیش از میلاد امپراتوری بابل را ازپای درآورد، زبان آرامی در بخشی از پادشاهی هخامنشی رواج داشت. داریوش خطو زبان آرامی را که پیش از او در بینانهرین و شام رواج داشت به عنوانزبانی میانجی پذیرفت و دبیران آرامیزبان را در دربار خویش به کار گماشت وارتباطها سیاسی درباراو با این خط و زبان و به وسیله همین دبیران بود کهعلاوه بر آرامی، که زبان مادری آنان بود، با زبان پارسی نیز آشنایی داشتندو فرمانهایی را که از پادشاه میشنیدند به خط و زبان آرامی مینوشتند وبه ایالتهای مختلف میفرستادند و این نوشتهها در هر ایالت به زبان وگویش همان محل ترجمه میشد.
کاربرد خط آرامی در دوره اشکانیان و ساسانیاننیز ادامه یافت و سبب ایجاد هزوارشها در زبانهای ایرانی میانه شد. علاوهبر این، آرامی از طریق شهربانهای ایرانی، به هند نفوذ کرد و در آن جا نیزجایگاهی مشخص یافت و پایه نگارش خط خروشتی ؟ شد. گونهای از زبان آرامی کهدر امپراتوری هخامنشی رواج داشت "آرامی شاهنشاهی" خوانده شده است.
مقالات مشابه جواهرات:
تاریخچه گوهرها و سنگ های قیمتی
تاریخچه گوهرها و جواهر و سنگهای قیمتی